منطق شهيد، يعنى منطق كسى كه براى جامعه خودش پيامى دارد و اين پيام را جز با خون، با چيز ديگرى نمى‏خواهد بنويسد. خيلى‏ها پيام خود را روى سنگها نوشتند و پيامشان از آن سنگ نوشته‏ها تجاوز نكرد، ولى امام حسين (عليه السلام) پيام خونين خود را روى صفحه لرزان هوا ثبت كرد، ولى چون توأم با خون و رنگ قرمز بود، در دلها حك شد، آن چنان كه ديگر محو شدنى نيست.اساسا امام (عليه السلام) از روزى كه از مدينه حركت مى‏كرد، مهاجم بود. همان موقع در وصيت نامه‏اش به محمد بن حنفيه مى‏نويسد: «اين ما خرجت أشرا و را بطرا و لا مفسدا و لا ظالما انما خرجت لطلب الاصلاح فى أمة جدى أريد أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنكر». در اين نامه نه سخن از بيعت خواستن است، نه نامى از دعوت مردم كوفه، و با اين حال، بحث قيام، آن هم قيام، آن هم قيام اصلاح‏طلبى، مطرح شده است.

در اين منطق، امام حسين (عليه السلام) كارهايى كرده كه جز با منطق شهيد، با منطق ديگرى قابل توجيه نيست!، زيرا در منطق دفاع، بايد مثلا هنگامى كه شب عاشورا بيعت را بر مى‏دارد و يارانش نمى‏روند، آنها را مجبور به رفتن كند و بگويد: شرعا جايز نيست كه شما اين جا كشته شويد؛ در حالى كه پس از اعلام آمادگى آنها، براى ايشان دعاى خير مى‏كند، و حتى در همان شب عاشورا «حبيب بن مظاهر اسدى» را مى‏فرستد تا از قبیله«بنى اسد» چند نفر ديگر را بياورد. مگر اضافه شدن چند نفر ديگر در برابر لشكر چندين هزار نفرى چه سودى دارد؟
پاسخ اين است كه در منطق شهيد و انقلابى هر چه كه اين موج، بيشتر وسعت و گسترش يابد و هر چه خون بيشترى ريخته شود بهتر است‏.
آری؛ پیداست که حضرت، از ابتدای حرکت خویش اهداف و پیام روشنی داشته اند و برای ابلاغ آن به کل مخاطبان خویش در تاریخ اقدام نموده اند.

خلاصه آثار شهيد مطهرى، دفتر دوم «سيرى در سيره معصومين عليهم السلام»       http://yadavar.blogfa.com