بايد منتظر موقعيتى ديگر براى خواندن او بود؟

‏انتظار(طلبکار بودن از خدا) براى اصل دعا روا نيست، هرچند تحصيل زمينهٔ برخى از ادعيه(شرایط دعا) را فراهم كردن، بهتر از شروع به نيايش ‏بدون فراهم كردن شرایط  است. از ابتدايى‌ترين شرائط دعاى متقرّبانه پرهيز از خانهٔ رنگين(دل آلوده) است، چه ‏رسد به رنگين نمودن خانه(تجملگرایی و اسراف در زندگی). به ما چنين توصيه كرده‌اند:
‏ انسان اولاً، سعی کند تا در حرم دل غيرخدا رَخنه نكند، آنگاه سعى كند تا ‏در سپردن خانهٔ دل به دلدار از اصل خانه صرف نظر نمايد(کاملا مطمئن و متوکل باشد) ثانياً، چون محبوب راستين نيازى به خانه غير ندارد و ‏خانه نيز به اندازهٔ هستى ، خود مزاحم حضور دلدار است.‏
برون شـو اى غــــــم از سينه كه لطف يار مى‌آيد
                            **
تو هـم اى دل ز من گـم شـو كه آن دلـدار مى‌آيـد
(۱)‏
 به هر تقدير، دعاى خائفان دوزخ جداى از نيايش مشتاقان بهشت است و درخواست اين دو گروهِ ميانه ، ‏غير از مناجات محبّان و شاكران است كه نجواى: «ما كنت أعبد ربّاً لم أره»هرگزخدایی را که ندیده ام نپرستیده ام(۲)، هوش از عرشيان ‏سروش‌آور مى‌ربايد.‏

‏(۱) ديوان شمس، ش 593.‏
‏(۲) توحيد صدوق، ص 308؛ بحارالأنوار، ج 4، ص 44.                       http://yadavar.blogfa.com

‏باکرامت ترن ، نزد کریم

دعا

‏1ـ براى نيل به كرامت نزد خداى كريم با كرامت‌ترين كالا را بايد هزينه نمود و آن نيايش خاضعانه است، ‏چه اينكه رسول اكرم (صلّى‌الله‌عليه‌وآله) فرمود: «ليس شيءٌ أكرم عند الله من الدعاء»(چیزی باکرامت تر از دعا نزد خداوند نیست)(1). خضوع دعا ‏همان طمأنينه توحيدى است كه با اضطرار(نیاز) همراه است؛ «أمّن يجيب المضطرّ إذا دعاه و يكشف ‏السّوء»(چه کسی هنگامیکه او را میخوانند پاسخ به نیاز درماندگان میدهد و بدیها را برطرف میسازد) (2)، نه با اضطراب، زيرا موحّد مطمئنّ است، نه مضطرب. هر اندازه اضطرار و ادراك واقعی ازش فقر و ‏ضرورت بيشتر باشد، قرب خداىِ اجابت كننده كامل‌تر خواهد بود؛ «فإنّى قريبٌ اُجيب دعوة الداع إذا ‏دعانِ»(همانا من نزدیک به بندگانم ، و من پاسخ درخواست را میدهم، هنگامی که درخواست میکنند) (3).‏ حالتِ خاص ، مناسبِ دعاى مخصوص است، هرچند اصل دعا هماره مطلوب است. دعا كننده هيچگاه ناامید برنمى‌گردد، اگر همان خواسته برخاسته از مصلحت بود، اجابت مى‌شود، وگرنه عطاى ديگرى به فرد اضافه مى‌شود ‏كه بجای افازهٔ(عطای) انجام نشده است. چون راز تبديل و رمز تأخير اجابت حكيمانه است؛ «و لعلّ الّذي أبطأ عنّي ‏هو خيرٌ لي لعلمك بعاقبة الاُمور»(4)، لذا ادب نيايش اقتضا و لازمه ستايش خدای مطلق است.‏ اگر مضمون برخى از دعاهاى مأثور بلند و صعب المنال بود(در خواست بسیار بزرگی باشد)، سهولت آن از خداى سبحان درخواست شود؛ ‏گرچه تمام رخدادهاى دنيا آزمون الهى است، ولى توفيق كاميابى در آن را مى‌توان با نيايش فراهم نمود.
(1) نهج‌الفصاحه، ج 1، ص 327.‏
‏(2) سورهٔ نمل، آيهٔ 62.‏
‏(3) سورهٔ بقره، آيهٔ 186.‏
 ‏(4) مفاتيح‌الجنان، دعاى افتتاح.
‏           
http://yadavar.blogfa.com